روز مرگی ها

98

عزیز تر از جانم، نمیدانم چگونه بگویم که سنگینی بار روی شانه هایت را درک میکنم و میدانم اضطراب چگونه خواب را از چشمانت ربوده است. کاش میتوانستم آبی باشم بر آتش دلهره هایت ولی نه تنها نمیتوانم کمکی باشم که حتی میفهمم که گمان میکنی درکی از آنچه که سپری میکنی ندارم.

باور کن که میدانم جنس دلهرهایت از چیست و تمام و کمال به تو حق میدهم که نگران باشی. دغدغه هایت برایم محترم هست و من فقط میتوانم بگم من کنارت هستم و به خاطر من (اگر خاطرم برایت عزیز است) دست خودت را بگیر.

محال است روزی فرا برسد که من باورم را به تو و توانایی تو در حل مشکلات از دست بدهم و ایمان دارم که همیشه تمام تلاشت را میکنی، امیدوارم که خدا راهت را از شر بدخواهان و بدطینتان پاک کنید.

دوستدار تو، آن کس که میمرد برای خنده های تو 3:

۲۸ اسفند ۰۲ ، ۱۹:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Mr .EQ

97

عزیزتر از جانم، میدانم نگرانی هایی از جنس دوست داشتن داری، و من بهت قول میدهم همیشه دلواپسی هات برای من مهم بوده است. خواهی نخواهی من و تو گوش شنوای همدیگر خواهیم بود، هراس نداشته باش از صحبت کردن و گفتن دلواپسی هات، حرف بزن و بگذار یاد بگیریم چگونه حرف زدن و چگونه حل کردن را. شاید بهترین کار صحبت کردن بدون گله کردن باشد، شاید هم من نباید مدام به دنبال حل کردن و نسخه پیچیدن باشم، شاید همین حرف زدن خیلی از مواقع کفایت کند.

مطمئنم میدانی که گاهی خستگی از سختی زندگی حتی تا سر انگشتان آدم ریشه میدواند و من بی تاب و بی حوصله و کرخت میشوم، ولی تو همیشه درکم میکنی و میگذاری دوباره خودم را پیدا میکنم. ولی تمام این ها باعث نمیشود که من شکرگزار وجود مهربانت نباشم و ندانم چگونه حتی وقتی خودت هم خسته ای، تار و پود مرا بهم گره میزنی.

تو عزیزی و حتی عزیز تر از جانی، از حرف زدن و حل کردن نا امید نشو که این آخرین سنگر همه عشاق است، که ما غیر از هم کسی را نداریم.

۰۶ بهمن ۰۲ ، ۲۰:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Mr .EQ

96

بانوی بسیار بزرگوار من!
عجب سال هایی را می گذرانیم، عجب روزها و عجب ثانیه هایی را... و تو در چنین سال ها و ثانیه ها، چه غریب سرشار از استقامتی و صبور و سرسخت؛ تو که بارها گفته ام چون ساقه ی گل مینا ظریف و شکستنی هستی...
دوست دارم دست بگشایم و تو را محکم در آغوش بگیرم و در گوشت زمزمه کنم که تمام آرزوی من، تمام امید من و تمام شور و شوق منی.
دوست دارم ازت بپرسم که چگونه اینقدر زیبا در قلب من قد کشیدی و هرچه که میخواستم به من دادی؟
من قبل از تو از عاشقی و حس و حالش تصوراتی داشتم، ولی الان در کنار تو چیزهایی دیده ام و تجربه هایی داشته ام که هیچ گاه حتی نمیتوانستم تصوری از آن ها داشته باشم، شبیه مزه ای که تا به حال نچشیده ای و تصوری از آن نداری. عشق تو چنان زیبا و دلنشین است که اگر تو نبودی هیچ گاه ذهنم حتی حوالی این حس و حال را نمیتوانست تصور کند.
امروز خواستم بگویم که درست میگویی جان دلم، من هر روز بیشتر شبیه تو میشوم و چه چیزی میتواند در زندگی من زیباتر از این باشد؟
تکه کلام هایم شبیه تو باشد، نگاهم به زندگی شبیه تو باشد، و شاید بتوانم ذره ای در مهربانی شبیه تو باشم.
پاراگراف اول این نوشته رو از نادر ابراهیمی قرض گرفتم و میدانم که دوستش میداری.
۱۷ آذر ۰۲ ، ۱۹:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Mr .EQ

95

به این فکر میکنم که همیشه محبت تو همه جوره شامل من شده، هیچ وقت نبوده که محبتت رو ازم دربغ کنی. و این مطمئنا بی ربط به وجود مهربون تو نیست.

اینقدر در وجود پاکت عشق و مهر و محبت هست که همیشه و در همه حال من از اون بهره مند بودم. حتی وقتی حالت خوب نبوده، حتی زمانی که مشکلاتت اون قدر زیاد بوده که میتونسته هر آدمی رو افسرده و غمگین کنه، باز مهربون بودی و عشق بوده که من از وجود تو گرفتم.

زیباترینم، واقعا تازگی کلمه ای پیدا نمیکنم که بتونه عشقی که نسبت به تو دارم رو بیان کنه، یا جمله ای که بتونم توش بگم حاضرم برات تا کجا پیش برم یا چه کارهایی رو برای تو انجام بدم. بودن در کنار تو برای همیشه کاریه که با همه وجودم و از سر شوق انجامش میدم.

دوستت دارممم.

۱۰ آذر ۰۲ ، ۱۵:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Mr .EQ

94

شاید هیچ وقت نتوانی تصور کنی که چقدر برای داشتنت تلاش کرده ام، من با خودم ، با بدی های خودم جنگیدم که تو را داشته باشم، هر بار راه را اشتباه رفتم و آزردمت، ولی تو ببخش و مهربان باش، من در میان جنگ با خودم بودم که تو آسیب دیدی.

تو در میان من و تمام سنگدلی هایم، تمام لجبازی هایم و هر آنچه که این من را ترسناک تر میکند ایستاده ای. تو آن فرشته ی نگهبانی که نمیگذاری من به ورطه تنهایی ام سقوط کنم و میدانم به تو آسیب رسانده ام و این مرا بیشتر آزار میدهد.

وجود مهربان تو به من زندگی کردن را یاد میدهد و هر روز در کنار تو به من یادآوری میشود که این دنیا در کنار تمام بدی ها و نگرانی هایش، ارزش زندگی کردن دارد.

من میخواهم تمام لحظاتم در کنار تو باشد، تنها چیزی که میماند و نمیمیرد، روزهایی است که در کنار تو زندگی کرده ام.

تو را من دوست میدارم...

۱۹ آبان ۰۲ ، ۲۰:۱۹ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Mr .EQ