شاید هیچ وقت نتوانی تصور کنی که چقدر برای داشتنت تلاش کرده ام، من با خودم ، با بدی های خودم جنگیدم که تو را داشته باشم، هر بار راه را اشتباه رفتم و آزردمت، ولی تو ببخش و مهربان باش، من در میان جنگ با خودم بودم که تو آسیب دیدی.

تو در میان من و تمام سنگدلی هایم، تمام لجبازی هایم و هر آنچه که این من را ترسناک تر میکند ایستاده ای. تو آن فرشته ی نگهبانی که نمیگذاری من به ورطه تنهایی ام سقوط کنم و میدانم به تو آسیب رسانده ام و این مرا بیشتر آزار میدهد.

وجود مهربان تو به من زندگی کردن را یاد میدهد و هر روز در کنار تو به من یادآوری میشود که این دنیا در کنار تمام بدی ها و نگرانی هایش، ارزش زندگی کردن دارد.

من میخواهم تمام لحظاتم در کنار تو باشد، تنها چیزی که میماند و نمیمیرد، روزهایی است که در کنار تو زندگی کرده ام.

تو را من دوست میدارم...